ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
*هنگامی که کارنامه ها را می
دادند:
پسرها شدیدا به خاطر نمرات پایین سرکوفت می خوردند و البته
گاهی هم ممنوع شدن از مشاهده کارتون ولی دخترها هیچی نمی شدند. چون قرار بود در
آینده ازدواج کنند و نان آور خانه هم نخواهند بود.
*وقتی پدر خانواده شب به منزل می
آمد:
پسرها فرار می کردند و یه گوشه ای می خزیدند تا چوقولی های
مادر، کار دست شان ندهد، ولی دخترها به بغل پدر می پریدند و چپ و راست قربون صدقه
می شنیدند.
*روز اول مهر که مدرسه ها باز می شد:
پسرهای عزیز کله هایشان را با نمره 4 می زدند و مزین به لغت نامأنوس کچل می شدند ولی دخترها فقط به پسرها می گفتند: چطوری کچل؟
*در 18 سالگی:
پسرها تمام اضطراب
و دلهره شان این است که دانشگاه قبول شوند و سربازی نروند ولی دخترها ورودشان به
پادگان طبق قانون ممنوع است.
*در
دانشگاه:
پسرها همان روز اول عاشق می
شوند و گند می زنند به امتحان ترم اولشان و مشروط می شوند ولی دخترها فقط در بوفه
می نشینند و به پسرهایی که به آنها نگاه می کنند افاده می فروشند.
*هنگام خواستگاری:
پسرها باید خانه،
ماشین، شغل مناسب، مدرک دهن پر کن، قد رشید، هیکل خوش فرم، خوش تیپ و هزار تا کوفت
و زهرمار داشته باشند و پشت سر هم از موفقیت ها و اخلاق خوب برای عروس خانم بگن و
احتمالا انگشتری برای نشون کردن در دست سر کار عروس خانم بکنند ولی دخترها فقط کافی
است بنشینند و لام تا کام حرف نزنند
*هنگام ازدواج:
پسرها باید شیربها،
مهریه، خرید عروسی، جواهرات گوناگون، جشن و سالن و... را تهیه کنند ولی دخترها فقط
باید جهیزیه بدهند که احتمالا به دلیل شروع خرید جهیزیه از اوان کودکی همش بنجل شده
و آقای داماد باید با تحمل هزار تا منت آنها را قبول کرده، دور ریخته و یک سری جدید
بخرد.